ولنتاین نامه
همه چیز از یک تلفن ساده شروع شد، طبق روال روزهای تعطیل وحید زنگ زد که فردا صبح مسابقه داریم. من هم با ذوق وشوق سر ساعت خودم را رساندم به زمین فوتبال، ۲۰ دقیقه نگذشته بود که سر یک توپ ناقابل برخورد کوچکی به وجود آمد. برخورد کوچک همانا و بیمارستان و گچ گرفتن پا و یک شب بستری همان. الان هم که دارم اینها را تایپ می کنم یک برگه مرخصی ۱۰ روزه و یک پای گچ گرفته سهم من شده از روز عشاق، ولنتاین مبارک.
+ نوشته شده در ۱۳۸۷/۱۱/۲۶ ساعت توسط فرامرز
|
«رویای آبی» مجالی است برای گفته ها و نگفته ها، بیان هر آنچه دل تنگ خواهد خواست.جایی که آبی آسمان با آبی دریا تلاقی کند، فانوسک خیال در دست تا انتها خواهم رفت،تا انتهای آبی رویایی،تا انتهای رویای آبی...