باز هم حسین دیر کرده٬ معلوم نیست این دفعه گازوییل تمام کرده یا... درب نگهبانی را که باز میکنم کوهسار با لهجه ی کردی اش میگوید: "صبر داشته باشید. می آید" نانکلی زل زده توی دوربین مدار بسته "اومد آقا اومد" تا سوار مینی بوس میشوم هدفون را وصل میکنم به موبایل و میچپانم توی گوشم تا بهانه های حسین را که زمین و زمان را به هم می بافد نشنوم. قطره های باران خود را با اشتیاق به پنجره های مینی بوس میکوبند و عرض شیشه را طی میکنند. آهنگ بعدی را که میگذارم "محسن یگانه" میخورد به شیشه کناری و از عرض پنجره سرازیر میشود."ای خدا دلگیرم ازت٬ ای زندگی سیرم ازت" کی فکر می کرد یک روز "محسن یگانه" بشود نوستالوژی نسل من. ۹/۹/۹۹ است. این آمار پرسنل را که صبح به صبح می آورند تا امضا کنم نمیگذارد حتی یک روز از زیر دستم در برود. برگه های مرخصی و نامه های صادره و وارده کوفتی هم شده آینه دق. بالای هرکدامشان تاریخ آن روز زل میزند به صورتت، به موهایت که گرد سفیدی نشسته رویشان، صادقانه اگر ببینی آنچنان مویی هم نمانده. انگار همین دیروز بود یکی از دوستان جوکی درباره مو و کچلی فرستاد و من هم در جوابش اس ام اس زدم که"جوک ناموسی نفرست مگه نمی دونی موهای من هم یکی بود یکی نبوده" ۱۱ سال گذشته و حالا توی سرم غیر از خدا هیچ کس نیست. نمی دانم چرا از صبح یاد "ففر" افتاده ام، با آن کلاهش میامد توی کادر و می گفت: هبت هبت هبت هبت(۷/۷/۷۷). هشت هشت هشت هشت هم همه اش در بهشت زهرا و چهلم و فاتحه و صلوات گذشت. اصلا گند بزنند به ۸۷ و ۸۸. ۸۷ شخصی و ۸۸ اجتماعی. حسین آقا من چهارراه فلسطین پیاده میشم."مگه خونه نمیری؟" یه هفته اس به بچه قول دادم براشFIFA21 بخرم هی یادم میره. امروز اگه بدقولی کنم توی خونه راهم نمیدن. تا پیاده می شوم گوشی زنگ می خورد. ممیز URS است، بهش می گویم: "هنوز همونجام مستر نیلش، پارسال هم که بهت گفتم، شدم مثل ریچارد آلپرت توی سریال LOST همه هم که برن باز من توی همون خراب شده ام، ... چی؟ نه بابا اسکوپ شرکت هم همون رزین و هاردنر های کوفتیه، خوب فارسی رو یاد گرفتیا، هاو آر یو؟"

پی نوشت: برای اجابت دعوت مشق شب سوار برماشین زمان نداشته ام، سفری کردم به نُه نُه نُه نُه، قرار بود این سفر طعم طنز داشته باشد ولی نمی دانم چرا همه اش شد رنگ تلخ تکرار.