زمستان است
زمستان آغاز می شود، محرم هم. در آخرین گذرگاه های تاریخ، حسین با قامتی بلند ایستاده تا با لبخندش قلبهایمان را جلا دهد. نه اقلیت تاریخی و نه تیغ شمشیر و نه سردی زمستان، هیچ یک به تلخی محرم نیست. آخرین امیدم به آزاده ترین مرد تاریخ است.
پی نوشت: محرم امسال حتی زحمت پوشیدن جامه سیاه را هم به خود ندادم. این اولین سالی بود که از ته قلب پیام بزرگ عاشورا را حس کردم. قلب زخمی را حاجت به جامه سیاه نی، نمک، زخم را به.
+ نوشته شده در ۱۳۸۸/۱۰/۰۲ ساعت توسط فرامرز
|
«رویای آبی» مجالی است برای گفته ها و نگفته ها، بیان هر آنچه دل تنگ خواهد خواست.جایی که آبی آسمان با آبی دریا تلاقی کند، فانوسک خیال در دست تا انتها خواهم رفت،تا انتهای آبی رویایی،تا انتهای رویای آبی...